محمد علی بهمنی در فروردین ماه سال در دزفول به دنیا آمد.
خودش درباره تولدش و روزگار کودکى اش مى گوید: « در فروردین ????در سفر خانواده در دزفول به دنیا آمدم. در تهران بزرگ شدم و اینک در بندرعباس زندگى مى کنم. به دلیل شرایط خانوادگى و زندگى، از هفت سالگى کارگر چاپخانه ها بوده ام و اگر آموخته اى دارم، از مدرسه ی کار است و دیگر هیچ ».
زندگی ادبی:
اولین شعر محمد علی بهمنی زمانی که او تنها ? سال داشته (یعنی سال 1330) به چاپ رسید. در سال ???? تندیس « خورشید مهر » به عنوان برترین غزل سرای ایران به وی تعلق گرفت. محمد علی بهمنی از سال ???? با رادیو همکاری داشته و برنامه صفحه ی شعر را با همکاری صدا و سیمای خلیج فارس ارائه داده است.
نام « محمدعلى بهمنى » مخاطب شعر جوان امروز را به دنیاى صاف و صمیمى شاعرى دریایى رهنمون مى کند که نامش با غزل گره خورده است و اگر کارنامه اش را مرور کنیم، بیش از آنکه بخواهیم او را « سپید سرا » یا « ترانه سرا » بخوانیم، از این شاعر به عنوان غزل سرایى تمام عیار یاد مى کنیم. با این همه او در عالم غزل به جهان امروز بى توجه نیست و غزل سراى نسلى است که سعى دارد خود را به رودخانه پرآب « نیما » متصل سازد که این رودخانه وصل به دریاست و دریا مخاطب بهمنى است.
شعر بهمنى خیلى زود راه رشد و نمو را یافت. او اولین شعرش را در ? سالگى سروده و در همان سال هم به چاپ رسانده. در سال ???? اولین شعر او در مجله روشنفکر به چاپ مى رسد و با این حال اولین مجموعه اشعارش در ?? سالگى او تحت عنوان « باغ لال » توسط انتشارات بامداد به عرصه چاپ مى رسد و ? سال بعد تجدید چاپ مى شود. بهمنى اتفاقاً در این سالها شاعر پرکارى هم بوده است و پس از باغ لال در سال ???? ، « در بى وزنی » را چاپ مى کند و ? سال بعد « عامیانه ها » و در سال ???? مجموعه اى از شعر کودک را تحت عنوان « گیسو، کلاه، کفتر » به چاپ مى رساند و به مدت ?? سال از او خبرى نمى شود و تازه بعد از جنگ است که در سال ???? « گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود » را به چاپ مى رساند که با موجى از اشتیاق و استقبال روبرو مى گردد.
بهمنى شاعر « من » ها و « زبان حال » هاست. شعر او شعرى برآمده از تجربه هاى اوست. در دفتر « گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود » اکثر قریب به اتفاق شعرها، راوى اول شخص دارند، به همین دلیل است که او، خواهان ارائه تجربیات شخصى خویش در قالب شعر است. اگرچه گاهى به نظر مى رسد که « من » شعر بهمنى، « من »ى محدود و منفرد است.
این رویکرد شاعر از او فردى اجتماعى و شاعرى متعهد به آرمان هاى مشترک جامعه مى سازد و این تفکر در غزل هاى او نمود خاصى مى یابد.
بهمنى از سال ?? و پس از سکوتى ?? ساله دوباره پرکار مى شود و تقریباً هر دو سال یک کار تازه و شعرى جدید را ارائه مى کند. او از همین سالها به عالم ترانه هم کشیده مى شود و استقبال خوانندگان بعد از انقلاب و جوان هاى نسل سوم از اشعارش او را بیش از پیش میان جوانان بعد از انقلاب که عمدتاً محصول انقلاب نیز محسوب مى شود، محبوب مى کند. در سال ?? بهمنى همکارى خود را با مرکز صدا و سیماى خلیج فارس آغاز مى کند و در این مرکز برنامه صفحه شعر را ارائه مى کند. « گاهى دلم براى خودم تنگ مى شود » او در این سالها به شدت مورد استقبال جوانان قرار مى گیرد. تا جایى که هنوز سه سال از زمان چاپش نگذشته ? بار تجدید چاپ مى شود و این استقبال هنوز هم ادامه دارد و چاپ این مجموعه از شش و هفت هم گذشته است.
بهمنى در سال ???? همکارى خود را با هفته نامه نداى هرمزگان آغاز مى کند و صفحه اى تحت عنوان « تنفس در هواى شعر » را هر هفته در پیشگاه مشتاقان خود قرار مى دهد و درحالى که مجموعه « عشق است » او به همراه سى دى و کاست روانه بازار مى شود و « پرویز پرستویى » بازیگر نام آشناى تئاتر و سینما بر آن دکلمه مى کند، این مجموعه به شدت مورد استقبال جوانان قرار مى گیرد. در سال ???? از محمدعلى بهمنى در تالار وحدت به خاطر سالها غربت و استوارى اش در عرصه غزل، تحت عنوان « برترین غزل سراى ایران » تقدیر مى شود و تندیس « خورشید مهر » به او تعلق مى گیرد. ? سال بعد از بهمنى در زادگاهش تقدیرى درخور مى شود و او را که در آستانه ?? سالگى قرار دارد، بزرگان ادب و هنر مورد تشویق قرار مى دهند و از این سال به بعد هر سال جایزه اى تحت عنوان جایزه شعر « محمدعلى بهمنى » به ابتکار خودش به شاعران جوان جنوب تعلق مى گیرد و این جایزه براى نوجویان شعر و ادب جنوب ایران بسیار ارزنده و تعیین کننده محسوب مى شود.
بهمنى در تمام اشعارش رویکردى اجتماعى و بشرى به شعر دارد و شعر را از نگاه جامعه اى که در آن زندگى مى کند، مى نگرد و با این همه نگاه عمیق و دقیق خود را از سنت هاى بومى و خرده فرهنگ هاى ایران بر نمى گیرد، همین موضوع شاید اصلى ترین عامل گرمى استقبال جوانان و مردم عادى از اشعار اوست.
درباره بهمنى گفته اند که « او على رغم همه فروتنى ها و آرامش خاصى که در رفتار شخصى اش نیز بروز کرده و به راحتى قابل درک است، اما در شعرهایش دل را به دریا زده و جسارت کرده است، جسارتى که بى شک براى نسل هاى بعد بسیار راه گشا بوده است. حقیقتاً مى توان گفت اگر جسارت بهمنى و هم نسلانش همچون مرحوم منزوى و بهبهانى و نیستانى و… نبود، قطعاً نوگرایى در غزل دهه ها به تأخیر مى افتاد.
بهمنى در آغاز هفتمین دهه عمرش، شاعرى است نام آشنا و شناخته شده که علمدار نوجویى و نوگرایى در شعر فارسى است و جوانترها پشت پاى او جولان دادن را تجربه مى کنند و البته همین جسارت است که از او در ذهن ما شاعرى پیشرو ساخته. شاعرى که به نیما عشق مى ورزد و غزل را چون جان عزیز مى داند.
امروز بهمنی در دهه های میانی عمرش ، شاعری است کاملا نام آشنا و شناخته شده برای اهل ادب . غزلسرایان نسل گذشته از بهمنی تصویر غزلهای نرم و روان را در ذهن دارند. غزل هایی آرام و عاشقانه و انسانی .نسل جوان نیز حرکت او به سمت نو آوری و جسارتش را در خاطر دارند، جسارتی که از او شاعری پیشرو ساخت.
دلم برای خودم تنگ می شود
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری:
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را
اشاره ای کنم ، انگار کوه کن بودم
من آن زلال پرستم در آب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم
غریب بودم ، گشتم غریب تر اما:
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم .
خون هر آن غزل که نگفتم بپای تست
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نهاینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگارنیست
امشب ولی هوای جنون موج میزند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین
دریا هم اینچنین که منم بردبار نیست